تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 37853
بازدید دیروز : 113413
بازدید هفته : 185637
بازدید ماه : 183566
بازدید کل : 1792764
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 24 / 7 / 1398

خانه ای لبریز از نبودن مرد

یک روز احساس کردند که باید بروند، تعارف که نداریم همگی دلبستگی‌هایی به دنیا داشتند و همگی نگران بچه هایی بودند که بعد از آنها بهانه شان را می‌گرفتند، نگران همسران جوانی که بعداز آنها باید بارسنگینی را بردوش نحیفشان می‌کشیدند باری که گاه کشیدنش از توان یک مرد هم خارج است. با این وجود همه چیز را به خدا سپردند و دل به دریا زدند و رفتند؛ چون باور داشتند وطن در خطر است و اگر نروند دشمن به پشت درخانه هایشان خواهد آمد و برای ورود به منزلشان نه از آنها و نه از هیچ کس دیگر اجازه نخواهد گرفت. رفتند و سالها جواب بهانه دلتنگی بچه ها، تنها نشان دادن قاب عکس پدر بر دیوار شد پدری که لحظه ای هم چشمانش را برآنها نمی‌بست. یکی از این بزرگ مردان و شیردلان «شهید سید عباس خانیان» است‌که درغیاب او، همسرش این روزها با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم می‌کند. با فرزندان شهید گفتگویی کردیم و از روزهای سختی شنیدیم که در غیاب مرد خانواده برآنها گذشته است و بیش ازپیش خودمان را مدیون این خانواده ها دیدیم.
نام: سید عباس خانیان
تاریخ شهادت: 6 شهریور1360
محل شهادت: کرخه نور
سال تولد: 1314

 


دل تنگی‌های زلیخا
هیچ‌کس اجبارش نکرده بود لباس نظامی هم تنش نبود که بگوییم از اول خودش برای چنین روزهایی تعهد کرده بود. یک کاسب معمولی در دل بازار بود که نان حلال زن و بچه اش را از مغازه اجاره‌ای اش به دست می‌آورد. یک روز درمغازه را بست و به منزل آمد و به همسر گفت: «بی‌زحمت ساک من را حاضر کن.» زحمتی نبود اما زن با چشمانی نگران و اشکبار نشست و تک تک لباسهای مرد را تا کرد و به همراه تمام عشق و علاقه‌اش در ساک مرد گذاشت و وقت رفتن کاسه آب را با دلش به پشت سر مرد ریخت. دلش روی زمین بالا و پایین پرید و دیگر در سینه تنگش به سختی جا گرفت. مرد برای همیشه در پیچ کوچه گم شد و 37 سال است سید عباس به همان شکلی که رفت در قاب عکس روی دیوار نشسته است. گویی حبیب ابن مظاهر دیگری است که رفته  و «سیده زلیخا خانیان»  را با  7 فرزند- که 2 نفرشان معلول مادرزاد بوده اند- تنها گذاشته است. 37 سال گذشته و زن به جز داغ شوهر داغ 2 پسر معلول را هم دیده و دم نیاورده است و و همه را در دلی نگه داشته است که هرروز ترک خورده است. این روزها بچه‌ها هرکدام به سرزندگی شان رفته اند و درگیر مشکلات خودشان هستند فقط منصوره و محمدرضا بیشتر از باقی فرزندان حواسشان به مادر است.

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی